اخلاق مادرم

ساخت وبلاگ

بقیه در ادامه مطلب....

از اخلاقای مادرم متنفرم . مثلا تو جمع باهاش حرف میزنم بهم توجه نمیکنه و خیطم میکنه. همیشه عادت داره بزنه تو ذوقم اونم تو جمع. مثلا حامله بودم همراه با یکی از اقواممون حامله بودم اون فامیلم نذری می دادن و چقدر همه مواظبش بودن و چقدر ناز و عشوه میومد. ولی من که حامله بودم مادرم همش بهم میگفت بیا بریم سقطش کن. بهم می گفت کلمه حامله زشته تو نباید کلمه حامله رو در مورد خودت به کار ببری ولی برای اقوام خودش دائم از حاملیگشون میپرسید و ازشون تعریف میکرد از ظاهرشون تعریف میکرد.

تو جمع همش تحقیرم میکنه. غیبتمو پشت سرم میکنه. از بچه هاش همیشههههه غیبت میکنه و به همه در مورد ما بچه هاش دروغ میگه و به دروغ غیبتمونو میکنه ولی از دیگران همیشه تعریف میکنه و اونا رو میزنه تو سر ما. مخصوصا بچه های خواهرها و برادرهاش .

از این اخلاقاش متنفررررم.

همه از پدرم تعریف میکنن ولی مادرم دائم داره بدگویی پدرم رو میکنه. 25 ساله که پدرم فوت کرده و این داره 25 سال همش بدگویی پدرمو میکنه ول کن هم نیست. در صورتی که همه دارن برعکس حرفای مادرمو میزنن. نمیدونم همه دروغ میگن فقط مادرم راست میگه؟

به همه میگه بچه های من دیوونه ان و عقب مونده ذهنی ان. در صورتی که برادر بزرگم مهندسه. من با رتبه 300 دانشگاه تهران قبول شدم و... حالا ما دیوونه ایم یا مادرم؟ما عقب مونده ذهنی هستیم یا مادرم؟ من که آیکیوم 135 هست دیوونه ام یا اون؟ تو مدرسه آزمون ریون ازمون گرفتن تو کل مدرسه من و دو سه نفر دیگه بالاترین نمره رو گرفتیم از 70 سوال به 67 تا سوال درست جواب دادم. آیا من دیوونه ام؟ اعتماد به نفسمو در حد صفر رسونده. همش تحقیر همش بدگویی . از مادرم بدم میاد.

زنده ماندن در شرایط سخت...
ما را در سایت زنده ماندن در شرایط سخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5masaebebahare2 بازدید : 142 تاريخ : پنجشنبه 10 خرداد 1397 ساعت: 17:35