دزدیدن بچه ام توسط مادرشوهرم

ساخت وبلاگ

پسرم دو سالش بود که من خونه مامانم بودم به عنوان قهر با شوهرم. مادرشوهرم یه شب شوهرمو مجبور کرد اومدن پسرمو بردن جیرفت . یکی دو ماه پسرم جیرفت بود. از غصه تو 20 روز 6 کیلو کم شدم . حتی زنگ میزدم بهشون که با بچه ام حرف بزنم مادرشوهرم گوشیو به پسرم نمی داد . خیلی غصه می خوردم و ناراحت بودم همش این آهنگ داریوش رو گوش میدادم که میگه : اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد تا قیامت دل من گریه می خواد.

تا اینکه به سرم زد برم جیرفت بچه امو بردارم بیارم. با مادرم رفتم جیرفت رفتم خونه مادرشوهرم شوهرم سر کار بود رفتم تو بچمو بغل کنم که مادرشوهرم با اون هیکل گنده بی مصرفش جلومو گرفت گفت من نمیذارم بچه رو ببری. و بعد کتکم زد هلم داد خوردم به در شیشه شکست روی سرم ریخت. منم چند تا تو سری بهش زدم . البته بعدا رفتم پزشک قانونی و تونستم حضانت بچه مو تا هفت سالگی بگیرم.

وقتی کتک میخوردم مادرمم همون جا بود به جای اینکه طرفدار من باشه همش از اون زنیکه عفریته طرفداری می کرد که بگه من آدم خوبیم که طرفدار بهاره نیستم طرفدار توام. زنگ زدم به پلیس گفتم جریانو پلیس گفت آدرس بده میخواستم آدرس بدم ولی شهر لعنتی اونا خیابوناش اسم نداره نامگذاری نشده مردم خودشون برای خیابونا اسم ساختن ولی من اسم خیابونشونو بلد نبودم پلیس هم نیومد.

بعدش من با گریه بدون بچه ام برگشتم شهرم . همین که ما از خونه اون زنیکه جادوگر رفتیم پشت سر ما زنگ زده بود به پلیس و شیشه شکسته ها رو نشون داده بود و گفته بود بهاره این کارو کرده و منو کتک زده تمام همسایه ها و فامیلشو جمع کرده بود این کارو انداخته بود گردن من و خودشو بی گناه جلوه داده بود.

زنده ماندن در شرایط سخت...
ما را در سایت زنده ماندن در شرایط سخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5masaebebahare2 بازدید : 80 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 5:49