آخرین بار که دیدم....

ساخت وبلاگ

تا حالا فکر می کردم این ارتباط هاش در حد فقط تلفن و بیرون رفتن بوده تا اینکه یه بار اصرار کرد بریم بیرون منم با دلخوری بعد از دعوا گفتم باشه. رفتم پسرمو گذاشتم صندلی جلو ماشین خودم نشستم عقب. همینجوری اتفاقی دستمو بردم بین صندلی دیدم عه یه شرت زنونه استفاده شده و کثیف و یه اسپری تاخیری اونجا هست. وااااای دستام می لرزید خیلی حس بدی داشتم که قابل وصف نیست نمی تونم توضیح بدم. اگر خانومی این مطلبو میخونه خودشو جای من بذاره تا یه ذره از درد منو بفهمه. من خیلی خر و ساده بودم شاید زیادی خوشبین بودم. یا اینکه فکر کردم همه مثل خودم دل پاکی دارن و خطایی نمیکنن. بغض گلومو گرفت یادش افتادم سر درد گرفتم........

زنده ماندن در شرایط سخت...
ما را در سایت زنده ماندن در شرایط سخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5masaebebahare2 بازدید : 89 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 5:49